۱۳۹۵ آذر ۴, پنجشنبه

بدترين دوران عوام فريبى - شین. الف


بدترين دوران عوام فريبى



خداوند هم ديگر نمى تواند به دادمان برسد... شايد بدترين دوران عوام فريبى با دين و ايمان را در تاريخ ايران مى گذرانيم. احساس می كنم خفقان گرفته و چيزى نمی توانم بگويم.

چند روزيست كه تماس هاى متعددى از آشنايان دور و نزديك داشتم كه همگى يا از سفر كربلا برگشته و يا عازم بودند و چنان از چگونگى آن سخن می گفتند كه گويى به حج واجب رفته و يا می روند ! 

قفلى بر دهانم بود و نمی توانستم حرفى بزنم، اما درونم فرياد و شيوَن بود از اين زاويه ى نگاه كه جز بردگىِ هوىِ نفس برايمان نياورده است.

- فردى كليپى را از مراسم عزادارىِ مدرن برايم فرستاده بود كه چه مرتب و با نظم و نوحه هاى زيبا در هجران و عشقِ ناجى عالم مى خوانند و متفاوت با گذشته برگزار مى كنند.

- قدرى به آن نگاه كردم كه نتيجتاً جز تأسف نصيبم نشد.

به تك تكِ چهره ها كه نگاه می كردم تاريكى و گمگشتگى القايى كه در آن مبهوت مانده اند را حس می كردم.

و این سئوال آزارم می داد که؛ يك نفر نيست از خود بپُرسد ناجى به چه معناست و حقيقتاً چه نيازى به آن دارم !؟

از چه بايد نجات پيدا كنم !؟

از خيل پيامبران كه تعدادشان به بيش از ١٢٤ هزار رسيده است و براى نجات از دست "خود"مان هم آمده بودند كارى برنيآمد !؟

مگر هر كدام آنها يك ناجى نبودند؟

پس چرا ما هنوز بر طبل آواز "خر بِرفت و خر برفت" محكم تر و پُر هيبت تر مى كوبيم !! ...

- نمى دانم عاقبت، اين طريق به روشنايى و نور مى انجامد !؟

يا كه در اين شيب پُر خطر، خود را به ديوار بن بست زندگى دنيايى و یا به اصطلاح معنوى مان خواهيم كوفت !!


شین. الف
توكيو 2015/4/20

هیچ نظری موجود نیست: